در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جـــــای در این خانه ویرانه ندارد
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تــــــــــاب نگهداری ويرانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کارایشی از عشق کس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی
گفتا چه کنم دام شما دانـــــه ندارد
در انجمن عقل فروشـان ننهم پای
دیوانه سر صحـــــــبت فرزانه ندارد